۱۳۹۲ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

صحبتی در باب امید


اصل امید ارنست بلوخ حاوی گرایشات عرفانی است.
در مقاله عرفان در مجله هفته هم بدان اشاره شده است.
این کتاب سه جلدی امید بلوخ در کلیساهای آلمان مورد بحث پر شور قرار می گرفت.
در مصاحبه تلویزیونی از بلوخ در این مورد می پرسند.
می گوید که هر جا امید هست، مذهب هم هست.
تئوری اوتوپی بلوخ در مورد مارکسیسم نادرست است.
بلوخ مارکسیسم را هم ضمن اشاره به فرقش با اوتوپی های دیگر، کماکان اوتوپی تلقی می کند.
در حالیکه مارکسیسم نفی دیالک تیکی اوتوپی های پیشین است، توسعه اوتوپی ـ به قول انگلس ـ به علم است: سوسیالیسم علمی اینجا با سوسیالیسم اوتوپیکی حسابش را جدا می کند.
ما در دایرة المعارف روشنگری بطور سیستماتیک به این مسائل خواهیم پرداخت و از انعکاسش در سایت های مترقی شاد خواهیم شد.
ورنر سپمن ـ فیلسوف معاصر آلمان ـ در یکی از نوشته های خود، بلوخ را به نوعی رقصیدن به ساز امپریالیسم آلمان متهم کرده است.
بلوخ سوسیالیسم شوروی را علنا زیر علامت سؤال می برد که خواه و ناخواه به تضعیف اعتبار سوسیالیسم منجر می شد


مارکس از امید نمی گوید. از تحلیل شرایط موجود می گوید و از تضادهای اصلی آن. از اینکه چگونه می توان آن را جایگزین نظمی کرد که در یک پروسه ی سیاسی، به موقعیت اجتماعی جدید و غیر قابل برگشتی برسیم. مارکس اراده و ابزار تغییر جهان را جای امید و عرفان و هنر رومانتیک و ... می گذارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر